غم انگیز است…
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است !
.

دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست ، طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را …

خدا را چه دیدی؟؟؟

شاید یه روز "درد" هم قیمت پیدا کرد

ما هم ثروتمند شدیم

دیــــوار اتاقــــــم پــــر از عکسهـــــای دو نفـــــــره ایست…
که قـــــــرار است بعـــــــــدا بیندازیم … !
همان بعـــــــدا که نیســــــت شد در تقویــــــم بودنمــــــان … !
 

وقتی چاره ای نمی ماند!
وقتی فقط میتوانی بگویی
  هرچه باداباد
  حتی اگر دل کوه هم داشته باشی
گریه ات میگیرد …

بی کسی یعنی لای استخوان های من نمک بپاشی …
و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شورَت شوند…

مرگ انسان زمانی ست که
  نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد
  و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن !

دیگر بازی بس است !
بیا شمشیرها را کنار بگذاریم ،
  دستهایمان را بشوریم و چیزی بخوریم
  اما …
چرا دستهای تو خونیست و پشت من می سوزد ؟ . .

دختر گفت: بشمار پسرک چشمانش را بست
  و شروع کرد به شمردن: یک…دو… سه …چهار…..
دخترک رفت پنهان شود
  آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی میکند،
  برّه شد و با گرگ رفت
  پسرک قصه هنوز می شمارد…

غمگينم همانندِ...
  "دلقكي بر صحنه شب بعد از مرگ همسرش...!"

امروز هم دوباره خلاصه شد.در چند قطره اشک،
  بی معنی برای عده ای
  و خلاصه ی تمام دردها و حتی شاید تمام یک زندگی
  برای عده ای دیگر
  زندگی شاید فهمیدنِ همین تکرارها باشد

ﻫﻤــــﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﻪ
  ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ
  ﻭ ﺑﻔﻬـــــــــﻤﻢ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
  ﺍﻣـــــــﯿﺪﻭﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿـــــــﺎﻡ
  ﺑــــــﺎﻭﺭﮐﻦ . . .

ﻫﻤــــﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﻪ
  ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ
  ﻭ ﺑﻔﻬـــــــــﻤﻢ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
  ﺍﻣـــــــﯿﺪﻭﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿـــــــﺎﻡ
  ﺑــــــﺎﻭﺭﮐﻦ . . .

فاصله تابش خود بر دیگران را تنظیم کن

خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند !

تقصیر از ما نیست ...بی وفایی را معلم به ما یاد داد...آنجایی که گفت:جای خالی را باید پر کنیم!!!!!

هیچ انتظاری از کسی ندارم ! و این نشان دهنده قدرت من نیست ! مسئله ، خستگی از اعتمادهای شکسته است...